ریحانه جونمریحانه جونم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
محمدرضا جونممحمدرضا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
رونیکا جونمرونیکا جونم، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

گل های خوشبوی مامان وبابا

من مامان زینب مامان سه فرشته ی ناز هستم و خاطرات وروزمرگی هامون رو اینجا ثبت میکنم🌺

شب زایمان

امروز ۲۳اردیبهشت نوبت دکتر داشتم وقتی آزمایشم رو دید گفت قندت بالاست ناشتام ۱۲۵ بود وگفت ختم بارداری بشی فردا بجای ۲۶ میشه ۲۴  اولش شوکه شدم ولی بعدگفتم هر طور صلاح میدونید با۳دکتر دیگه هم مشورت کرد اوناهم همین نظرو داشتن بعد هم ان اس تی گرفتم همونجا که دقتی دیدش گفت بهتره شب بری بستری بشی مدام قلبش مانیتورینگ بشه🙄 من دیگه حسابی وا رفتم اخه هنوز کارام مونده  حمام آرایشگاه و خرید خیلی میترسم خداروشکر خورم حسش میکنم تکوناش خیلی هم خوبن پناه برخدا انشالله دوساعت دیگه بعد سحری میریم بیمارستان  خدایا خودت کمکم کن دخترم و خودم بسلامتی مرخص بشیم زایمان راحتی باشه برام ترسم زیادو  تحملم کم نباشه  بعداز مطب رفتیم به ...
24 ارديبهشت 1398

تاریخ زایمان

اون هفته رفتم دکتر وپس از بررسی سونو های اولم تاریخ ۲۶اردیبهشت رو انتخاب کرد که جالبه اونها هم ۲۶به دنیا اومدن انشالله سالم وصبور وزیبا باشه  حس میکنم دیر تاریخ داده میترسم خیلی تپلی بشه بخاطر دیابت البته کنترل شدس ولی خب دیگه  بچه ها خیلی اذیت میکنن بهانه گیر وحساس و... همش هی با خودم فکر میکنم چطوری میتونم از عهدش بربیام؟ خیلی سخته خداکنه بچه ی ارومی باشه و صبور ای خدا صدامو بشنو که بتونم به کارهای دیگه هم برسم  نگران ریحانه هستم چندین ساله که معلمم حالا امسال که دخترم کلاس اولیه من مدرسه نیستم خداکنه بتونم بهش برسم روزهای آخره انگار اماده میشم برا شب بیداری که خواب نمیرم عاجزم از نفسم انگار کم میار...
17 ارديبهشت 1398

ماه آخر وحساسیت ها واسترسهای من تمومی نداره

سلام امروز اومدم تا بنویسم از خاطرات وسختیها برای تو آجی کوچیکه که هنوز اسم هم نداری  این روزها دیگه خداروشکر استرس مرخصی رو ندارم چون تایید شد بالاخره ماه آخر ولی نگرانی های دیگه از سلامت بچه وخودم شرایط خودم بعد عمل بخیه ها و کنترل دیابت این هفته دکتر قلب واکو ونوار قلب انجام دادم بخاطر تپش قلبم گه گفت مشکلی نداری ولی برو متخصص داخلی برای ریه🙄منم که فعلا نرفتم خسته شدم همش دکتررررر😏😏 گهواره وساک  رو دوسه روزه کخ آماده کردم خیلی حساس شدم وموقع خواب به سختی خواب میرم اون هفته رفتم ان اس تی امروز هم باید برم سونو بیوفیزیکال که فردا ببرم دکترودیگه انشالله تاریخ رو بهم بده انقدر که اصرار میکنم مامانی بیان پیشم بعد ای...
8 ارديبهشت 1398
1